1-از نگاه بارزانی و طراحان تجزیه عراق، دو گزینه حداقلی و حداکثری در نظر گرفته شده که دلیل آن فراهم نبودن تمامی متغیرهای لازم و مطلوب در محیط داخلی عراقی-کردی و یا مرتبط با حامیان پروژه تجزیه عراق میباشد.
شرایط سیاسی و اقتصادی بسیار آسیب پذیر داخلی در اقلیم که باید به لحاظ اجماع داخلی و آماده کردن ساز و کارهای گوناگون نظامی، امنیتی، اقتصادی و ... به نحوی سامان یابد و با تبلیغات تخدیر کننده، محیط پیرامونی و واکنشها را مدیریت و مهار نماید، سناریوی حداقلی این پروژه را تشکیل داده است. در این سناریو، بارزانی یک دوره انتقالی با حکومت مرکزی را طی خواهد کرد و به همین دلیل اعلام میشود که رفراندوم با اعلام استقلال و جدایی متفاوت است و در طی این دوره تا اعلام جدایی، باید مسائل فی مابین و بویژه مناطق نفتی کرکوک و یا مناطق مورد اختلاف با دولت مرکزی به نتیجه برسد.
اگر چه بسیاری تصور میکنند که اقلیم بدون کرکوک، امکان ادامه حیات ندارد ولی کشف ذخایر گازی در دیگر مناطق اقلیم و بویژه در شمال سلیمانیه، در نگاه طراحان و مجریان تجزیه عراق، امری راهبردیست. این ظرفیت گازی برای مهار قدرت بازی انرژی روسیه با اروپا و غرب بکار گرفته خواهد شد و ترکیه، مسیر جغرافیایی انتقال آن خواهد بود. لذا برنامه ریزان غربی-صهیونیستی باید در دوره انتقالی به رایزنیهای لازم، با ترکیه تأمین نیازمندیهای این پروژه بپردازند و لابیهای قدرت در غرب را برای نحوه مدیریت پیامدهای تجزیه و واکنشهای ایران و ترکیه و سوریه، به اجماع برسانند.
لذا دو پرونده داخلی و خارجی موجب شده تا یک سناریوی حداقلی در نظر گرفته شده و در یک سیر آرام و کم هزینه و محاسبه شده، جراحی و تجزیه منطقه و کارکردهای جنگ افروزانه و ویران کننده آن به اجرا در آید.
رویکرد مذاکراتی بارزانی با بغداد در چارچوب نتایج همه پرسی و اعلام آمادگی چند کشور و از جمله فرانسه و آمریکا برای میانجیگری بین دو طرف، عنصر تسهیل کننده این سناریوست.
2- سناریوی دوم که گزینهای تلخ و پرهزینه و ریسک گونه برای بارزانی و برنامه ریزان تجزیه عراق و منطقه است، نوعی تولد زودرس و خارج از محاسبات کنترل شده است.
اقدامات تنبیهی، محدودیت ساز، محروم کننده و فشارهای گوناگون اقتصادی، سیاسی، حقوقی و امنتی که بشکل هوشمند بتواند، از اجماع درون کردی جلوگیری کرده و فاصله مردم و عشایر کرد با حکومت اربیل را افزایش داده و رفتار و مداخلات خارجی را مدیریت و مهار نماید، این مسیر برنامه بارزانی را برهم خواهد زد و خشک سری و اصرار وی او را به سمت اعلام زودرس جدایی و تجزیه هدایت خواهد کرد که حاصل آن، پذیرش مسئولیت تنش امنیتی و نظامی خواهد بود که اربیل و برنامهریزان غربی-صهیونیستی برای آن آمادگی ندارند.
به همین دلیل هماهنگی و مدیریت رویکردهای ترکیه، نقش محوری در این سناریو دارد و راهبردهای هماهنگ اقتصادی، امنیتی و انتقال انرژی با ترکیه، کارکرد ویژهای خواهد داشت.
سطح عملگرایی سیاستهای ترکیه با توجه فضای بحرانی مناسبات با رژیم صهیونیستی، اروپا و آمریکا، کاسته شده و غرب نیز در شرایطی نیست که هزینههای اصلی تنش پر شدت در حمایت از اقلیم کردی را تحمل کند، بلکه امیدوار است، سناریوی حداقلی و اول را مهندسی نماید.
به همین دلیل هر گونه مذاکره با اقلیم کردی بر پایه نتایج رفراندوم و عدم اعلام لغو این نتایج، به معنی فرصت دهی برای عملیات تأخیری جدایی اقلیم کردی و تجزیه عراق و دومینوی تجزیه منطقهای خواهد بود.
رایزنی با روسیه به اندازه رایزنی دیپلماتیک با ترکیه حائز اهمیت است و روسها باید پیامدهای اقتصادی، امنیتی و ژئو استراتژیک و ژئو پلیتیک این تهدید را بخوبی درک کنند و استراتژی حل اختلافات اقلیم و دولت مرکزی به نحوی که امکان و ظرفیت تهدید سازی مجدد برای عراق و منطقه را نداشته باشد و به موازات اقدامات هوشمند، محدود کننده، هشدار دهنده، محروم کننده را اجرایی نمایند، بپذیرند.
"راهبرد اجبار" برای مهار و پایان دادن به این تهدید جدید، از طریق ظرفیتهای داخلی اقلیم و مدیریت همسایگان و بازیگران و مداخلهگری قدرتهای برنامهریز امکانپذیر است.
* هادی محمدی
ت/444