جمعه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ , 3 May 2024
يکشنبه ۳ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۰۲:۵۰
کد مطلب : 4637
در اين غزوه بود كه به نقل ابن هشام و بعض ديگر ندا كننده‎اي ندا كرد: لا سَيْفَ اِلّا ذُوالْفَقار وَ لا فَتي اِلّا عَلِي
امتحان بزرگ «أحد» و قهرمانان آن/فاطمه زهرا سلام الله عليها و اُحد
تابش کوثر - نوشتاري از حضرت آيت الله العظمي صافي :
در غزوه أحد، مسلمانان در معرض يك آزمايش بزرگ قرار گرفته و حدود هفتاد نفر يا بيشتر از آنان ثبات قدم نشان دادند و به شهادت رسيدند و برحسب نقل بعض مورخين جز حضرت حمزه و عبدالله‎بن جحش پسر عمه رسول خدا صلي‎الله عليه وآله وسلم و شماس‎بن عثمان كه از مهاجرين بودند ديگران از انصار بودند و جز تني چند كه پابرجا ماندند و سخت كوش و پيكارگر و فداكار جان بركف از رسول خدا دفاع و حمايت كردند و اسلام را ياري نمودند، ديگران فرار را برقرار اختيار كرده و در كار خود و سرنوشت خود خصوص وقتي كه شهادت پيغمبر صلي‎الله عليه وآله وسلم شايع شد در فكر و ترديد افتادند.

از مشاهير افرادي كه پا برجا ماندند يكي ابودجانه انصاري بود و مصعب‎بن عمير كه شهيد شد و مالك‎بن نفير كه پس از آن‌كه هفتاد جراحت برداشت شهيد شد و در اين غزوه كسي كه فداكاري و شجاعت و استقامتش در دفاع از رسول خدا صلي‎الله عليه وآله وسلم و جلوگيري از فتح كفار نمونه و بي‌نظير است علي عليه‎السلام بود كه پيغمبر صلي‎الله عليه وآله وسلم لواء (پرچم) را به او سپرد و وقتي مشركين بر رسول خدا صلي‎الله عليه وآله وسلم هجوم آوردند و چهره مباركش را مجروح و دندان مقدّسش را شكستند و او را سنگباران نمودند تا در گودالي از گودال‌هايي كه ابوعامر براي سقوط مسلمين در آنها كنده بود افتاد علي عليه‎السلام دست آن حضرت را گرفت.

در اين غزوه بود كه وقتي رسول خدا صلي‎الله عليه وآله وسلم به علي كه پرچمدار بود فرمان به پيش داد علي جلو رفت. پرچمدار مشركين ابوسعدبن ابي طلحه - بنا به نقل ابن هشام - در بين دو صف آمد و مبارز مي‎طلبيد.

پس از آن كه از مسلمين احدي به مبارزه او اقدام نكرد گفت: يا اصحاب محمد گمان مي‎كنيد كه كشته‌شدگان شما در بهشت و كشته شدگان ما در آتشند؟ سوگند به لات. دروغ مي‎گوييد اگر اين سخن را حق مي‎دانيد از شما يك نفر به سوي من مي‎آمد. علي‎بن‎ابيطالب‎ ‎عليه‎السلام به ميدان رفت و پس از دو ضرب شمشير كه بين آنها ردّ و بدل شد او را از پا در آورد و در اين غزوه بود كه به نقل ابن هشام و بعض ديگر ندا كننده‎اي ندا كرد:

لا سَيْفَ اِلّا ذُوالْفَقار وَ لا فَتي اِلّا عَلِي

چنان‌كه اشاره كرديم در اين غزوه از مسمانان حدود هفتاد نفر و بيشتر به درجه شهادت رسيدند كه مشهورترين آنها شجاع و قهرمان بزرگ و مجاهد عزيز اسلام و عموي بزرگوار رسول خدا صلي‎الله عليه وآله وسلم و برادر رضاعي آن حضرت اسد الله و اسد رسوله حضرت حمزه عليه‎السلام بود و او يكي از سه نفري بود (رسول خدا صلي‎الله عليه وآله وسلم و علي و حمزه) كه كشتن آنها در صدر برنامه مشركين قرار داشت.

شهادت حمزه به پيغمبر صلي‎الله عليه وآله وسلم خصوص با اينكه بدن شريفش را هند مادر معاويه به آن وضع وحشيانه مُثْله ساخته بود سخت گران آمد كه وقتي بدن شريف حمزه را ديد فرمود:

لَنْ أصابَ بِمِثْلِكَ اَبَداً وَ ما وَقَفْتُ مَوْقفاً قَطُّ اعْيَطُ اِلَيّ مِنْ هذا

سپس فرمود: جبرئيل به من خبر داد كه حمزه در اهل آسمان‌هاي هفتگانه (فرشتگان) مكتوب است حمزة بن عبدالمطلب شير خدا و شير پيغمبر او است:

اَسَدُ اللهَ وَ اَسَدُ رَسُولِهِ[۱]

علاوه براحاديثي كه در فضيلت حمزه رسيده است روايات در فضيلت شهداي احد متعدد است و الحق افرادي مثل حمزه و سعدبن ربيع و عبدالله‎بن جحش و عمرو بن جموح و انس بن نضر و حنظله غسيل الملائكه افرادي ديگر و بلكه همه آنها حق ايثار و فداكاري در راه اسلام را ادا كردند، اعلي الله درجاتهم في غرفات الجنان و الحقنا بهم في منازل الشهداء بحق محمد و آله الطاهرين صلواته عليهم اجمعين.

فاطمه زهرا سلام الله عليها و اُحد

در كتاب وفاء الفاء نقل مي‎كند كه فاطمه زهرا عليهاالسلام قبر حمزه را زيارت مي‎كرد و آن را تعمير و اصلاح مي‎نمود و براي آن نشاني گذارده بود.

و از رزين نقل كرده است كه فاطمه زهرا عليهاالسلام قبور شهداء را دو سه روز يك مرتبه زيارت مي‎فرمود و در حديث ديگر است در آنجا نماز مي‎خواند و دعا مي‎كرد و گريه مي‎كرد تا از اين جهان به عالم بقا منتقل گرديد.

و از حاكم نقل كرده است كه از علي عليه‎السلام نقل نموده است كه فاطمه زهرا عليهاالسلام قبر عمويش حمزه را هر جمعه زيارت مي‎كرد در نزد آن نماز مي‎خواند و گريه مي‎كرد.[۲]

در اخبار و روايات شيعه نيز روايات به اين مضمون متعدد است و ظاهر اين است كه مداومت آن حضرت بر زيارت قبر حمزه بيشتر پس از رحلت پدر بزرگوارش بود كه در اثر نگراني‌هاي شديدي كه از منافقين امت داشت و رنج‌ها و آزارهاي سخت وجانكاهي كه از آنها ديده بود از مردم براي اينكه منافقين را با عمل و با سكوت و ترك اعتراض ياري كردند ناراضي بود به بقيع و بيت الأحزان يا احد مي‎رفت و گريه مي‎كرد و به اين صورت تا زنده بود موضع اعتراض خود را حفظ و رژيم حاكم را محكوم و مردم را در قبول استضعافي كه از آنها شده بود ملامت مي‎كرد.

از جمله رواياتي كه در اين موضوع وارد است روايت محمودبن لبيد است.

روايت محمودبن لبيد: در كتاب معتبر (كفاية الاثر في النصوص علي الائمة الاثني عشر) كه مؤلف آن از تلامذه صدوق عليه الرحمة و از محدثين معروف قرن چهارم و احتمالاً تا اوايل قرن پنجم زنده بوده است از محمودبن لبيد كه يكي از اصحاب رسول خدا صلي‎الله عليه وآله وسلم بوده و ترجمه او در اسدالغابة و استيعاب و كتاب‌هاي ديگر موجود است، روايت شده است كه گفت:

چون رسول خدا صلي‎الله عليه وآله وسلم از اين جهان فاني به جهان باقي شتافت فاطمه زهرا‎ عليهاالسلام بر سر قبور شهداء مي‎آمد و بر سر قبر حمزه مي‎آمد و در آنجا گريه مي‎كرد. در يكي از روزها به زيارت قبر حمزه رفتم او را در حالي كه گريه مي‎كرد در آنجا يافتم؛ پس مهلت دادم او را تا آرام گرفت، خدمتش رسيدم و سلام كردم و گفتم: اي سيده زنان به خدا سوگند رگ‌هاي دلم را از گريستن پاره كردي.

فرمود: حق است از براي من گريه پس به تحقيق مصيبت فقدان بهترين پدران به من رسيده است چه سخت مشتاق لقاي رسول خدايم، سپس اين شعر را انشاء فرمود:

اِذا ماتَ يَوْماً مَيّت قَلَّ ذِكْرُهُ
وَ ذِكْرُ اَبي مُذ ماتَ وَ اللهِ اَكْثَرُ


هرگاه كسي بميرد ياد او كم مي‎شود و ياد پدرم از زماني كه رحلت كرده است به خدا بيشتر است.

عرض كردم: اي سيده من سؤال مي‎كنم مسأله‎اي را از تو كه در سينه من خلجان دارد. فرمود: سوال كن.

عرض كردم: آيا رسول خدا صلي‎الله عليه وآله وسلم قبل از وفاتش علي را به امامت معين و منصوص كرد؟

فرمود: وا عجبا مگر روز غدير خم را فراموش كرديد؟

گفتم: اين بود وليكن خبر ده مرا به آنچه به تو فرمود.

فرمود: خدا را شاهد مي‎گيرم كه شنيدم مي‎فرمود:

علي بهترين كسي است كه در بين شما مي‎گذارم و او امام و خليفه است بعد از من و دو سبطم (حسن و حسين) و نه نفر از صلب حسين امامان ابرارند. اگر متابعت كنيد ايشان را مي‎يابيد آنها را راهنما و راهنمابي شده و اگر مخالفت كنيد ايشان را اختلاف تا روز قيامت در شما خواهد بود.

گفتم: اي سيده من، پس چه شد علي را كه از حق خود بازنشست؟

فرمود: يا اباعمرو، پيغمبر خدا صلي‎الله عليه وآله وسلم فرمود:[۳] مَثَل امام[۴] مَثَل كعبه است كه به سوي او مي‎روند و او به سوي كسي نمي‎رود. سپس فرمود:

آگاه باش به خدا سوگند اگر حق را براي اهلش گذارده بودند و متابعت عترت پيغمبرشان را كرده بودند هر آينه دو نفر در خدا اختلاف نمي‎كردند و هر آينه (رهبري و ولايت امور را در ظاهر هم) گذشته از گذشته و جانشين بعد جانشين به ارث مي‎بردند تا قيام قائم ما كه نهمين از فرزندان حسين‎ عليهم‎السلام‎ است وليكن مقدم داشتند كسي را كه خدا او مؤخر گردانيده و مؤخر گردانيدند كسي را كه خدا او را مقدم گردانيده است. همين كه پيامبر برانگيخته شده از اين جهان و درگذشت به شهوت و ميل خود اختيار كردند و به آراي خود عمل كردند زيان هميشه برايشان، آيا نشنيدند كه خدا مي‎فرمايد:

وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ[۵]

پروردگار تو مي‎آفريند آنچه را مي‎خواهد و بر مي‎گزيند، براي ايشان اختيار كردن نمي‎باشد.

بلكه شنيدند وليكن ايشان همچنانند كه خداوند سبحان مي‎فرمايد:

فَاِنَّها لا تَعْمَي ألاَبْصاُر وَلكِنْ تَعْمَي الْقُلُوبُ الَّتي فِي الصُّدُورِ[۶]

ديدگان ظاهر كور نمي‎گردد وليكن دل‌هايي كه در سينه‎ها است كور مي‎گردد.

هيهات (شايد مقصود اين باشد كه دورند از صواب و رحمت خدا و ثواب او) در دنيا آرزوهايشان را گستراندند و اجل‌هايشان را فراموش كردند پس برو افتادن باد بر ايشان و كم گرداند عمل‌هايشان را اَعُوذُبِكَ يا رَبّ مِنَ الْحُورِ بَعْدَ الْكُورِ

يعني: پناه مي‎برم به تو اي پروردگارم از نقص بعد از تمام (از معصيت بعد از اطاعت و از كفر و نفاق بعد از ايمان).[۷]

و امّا درباره دشمني با شهداي احد، مي‌توان از خصومت‌هاي ديرينه معاويه گفت. او مانند پدرش در جاهليّت و پس از ظهور و اعلاي كلمه اسلام هرگز دست از خصومت و دشمني با اسلام بر نداشت و در اهانت به اسلام و رجال اسلام و عوض كردن برنامه‎هاي اسلام بالخصوص معاويه آنچه توانست مكارانه عمل كرد كه مثل ابودرداءها با ارتباطي كه با او داشتند - بنابر روايت بخاري- مي‎گفتند همه چيز و همه برنامه‎هايي كه در عصر پيغمبر صلي‎الله عليه وآله وسلم بود تغيير كرد.

از جمله كارهايي كه معاويه كرد اين بود كه به قبور شهداي احد كه معروفترين شهداي اسلام مي‎باشند اهانت كرد و چون در آن عصر امكان اينكه مانند اخلاف وهابي خود بتواند به اسم توحيد و اسلام، قبور مردگان اسلام را مورد هتك قرار دهد نبود و اباطيل و مزخرفات وهابي‌ها به واسطه قرب زمان به عصر رسالت و حضور بسياري از صحابه امكان نداشت به اسم نهرسازي براي چشمه‎اي كه آب آن را جاري كرده بود آب بر قبور آنها بست و اعلام كرد كه بازماندگان شهدا اجساد پاك آنها را از مقابرشان بيرون آوردند، پس از چهل سال چنان تازه بودند كه گويا ديروز دفن شده‎اند.

جابر بن انصاري مي‎گويد: من، پدرم و دايي‌ام را (كه از شهداء بودند) به مدينه بردم تا در مقابر خودمان دفن كنم كه منادي از سوي پيغمبر صلي‎الله عليه وآله وسلم ندا كرد كه كشته‎ها را برگردانيد و در مصارع و محل شهادت دفن كنيد من آنها را به احد برگردانيدم و در همان مكاني كه شهيد شده بودند دفن كردم اما در حكومت معاوية‎ بن ابي سفيان ناگهان مردي به من خبر داد كه عمّال معاويه قبر پدرت را نبش نمودند وقتي رفتم او را به همان صورتي كه دفن كرده بودم يافتم.

[۱]. سيره ابن هشام، ج۳ ص۳۹.

[۲]. وفاء الفاء، ص۹۳۲.

[۳]. معلوم مي‎شود كنيه محمودبن لبيد ابوعمرو بوده است.

[۴]. در كلمه «مثل الامام» راوي حديث از حضرت زهرا سلام الله عليها ترديد كرده است كه فرمود:«مثل‎الامام» يا «مثل علي» و هر كدام باشد معنا معلوم است.

[۵]. سوره قصص، آيه ۶۸.

[۶]. سوره حج، آيه ۴۶.

[۷]. منتخب الاثر، ف۱ ب۷ ج۲۱.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی صافی
https://tabeshekosar.ir/vdcb.fbaurhb0ziupr.html
نام شما
آدرس ايميل شما