جمعه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ , 17 May 2024
جمعه ۱۱ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۲۱:۳۹
کد مطلب : 4290
دکتر سید مجید امامی - درنگي بر بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار دانشجويي ماه رمضان۹۲

واقعيت و آرمان ، وحدت يا تركيب؟

جناب آقای سید مجید امامی دارای دکترای فرهنگ و ارتباطات اسلامی و معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی است .
واقعيت و آرمان ، وحدت يا تركيب؟
تابش کوثر - آقای سيد مجيد امامي
۱- يكي از مهمترين ويژگي هاي جوامع انساني كه به حدي از حدود با تعاليم انبياء واولياء فاصله داشته باشند،ناتواني در جمع بين دوگان ها و مسيرهاي دوسر! است.منظور از اين جمع ، قرار گرفتن در مقام اتحاد و فراتر رفتن از حصه كثرات و وحدت انديشي است.در تاريخ تمدن اسلامي، چالش هاي بزرگ كلامي كه رشحاتي از آن هنوز هم دامان امت اسلامي را مي سوزاند،ناشي از فقدان و ناتواني در جمع بين دو مقام "عقل و نقل" يا "جبر و تفويض" يا "ايمان و عمل" يا "هدف و نتيجه "يا "مصلحت و حقيقت" يا"عدل و جود"يا..... بود كه فرقه هاي منسوب و متعصب به هر يك از دو سو را به جان هم مي انداخت و از رويت جمال حق و تشرف به آستان نجات محروم مي ساخت.جمع بين دوگان هاي سرنوشت ساز،نه تركيب قطعه ها بلكه وحدت مايه ها و ماهيت هاست كه بدون وجود انديشي ممتنع است .وجود انديشي راس المال(سرمايه و محور) تفكر است و تفكر ،رسالت انبياء و صراط حميد بندگي است. جوامعي كه ناتوان از وحدت آفريني هستند ، از تفكر حقيقي كه كار وبار انبياء و فلاسفه و طبعا مردمان پيرو ايشان است مهجور مانده اند و روزگار ما اگر روزگار عسرت تفكر باشد، بايد منتظر شئوني از ناتواني در وحدت آفريني ميان دوگان هاي سرنوشت ساز هم بود كه در يك چارچوب مفهومي تقليل يافته و كاركردي، از آن به افراط و تفريط يادشده و براي نجات از آن ميانه روي پيشنهاد مي شود.ميانه روي،گفتمان اهل تركيب بين واقعيت و آرمان است البته اگر ممكن باشد و تزاحمات روشي و محتوايي اجازه دهد، اگر نه هم باز يك سويه را پيش مي گيرند و التزام بر آن را با برچسب
ميانه روي تحميل مي كنند.داستان جمع آرمان و واقعيت اما به اينجا ختم نمي شود.
۲- به راستي چگونه مي توان بين آرمان و واقعيت به جمع قائل بود.در عسرتِ بي تفكري و ميدان داري سياست بازان،هيچگاه و هرگز.اينان البته هر يك ديگري را به جمود و تند روي در سويه خود متهم و خود را اهل ميانه روي و البته جمع آرمان- واقعيت مي دانند.واقع گرايان مذمت آرمان خواهان را مي كنند و آنها را متوهم مي خوانند و آرمان خواهان ،واقع گرايان را ورشكسته گاني بازگشته از مسير و شكاكاني بريده از ارزش مي دانند. و شايد هر دو درست مي انديشند.جمع ميان چنين دوگان هاي مهمي(خصوصا در سرنوشت حركت ها و قيام هاي اجتماعي اهل حق) سخت و بس دشوار است و كار هر عملگرايي نيست.اهل سياست و عوام ،واقع بيني را به "واقع پنداري" و تسويل نفس (1) و آرمان گرايي را به آرماني سازي و تخييل (2) منتهي مي كنند.
۳- گفتم حركت هاي اهل حق،از بزرگترين آسيب هاي جوامع و امت هاي پيشين و ماجراي انبياء و اقوامشان در قصص و معارف قرآن همين ناتواني در جمع واقعيت و آرمان بوده و هست. حتي براي پيشگيري از آرماني سازي،خداوند به پيامبران عزيزش هشدار مي دهد كه اگر خدا مي خواست همه را هدايت مي كرد ولي چنين نيست و نمي شود.به واقع پنداران نيز مدام تذكار آن روي سكه را مي دهد و آنان را به غيب انديشي و توجه به باطن هشدار ميدهد.بني اسرائيل براي شانه خالي كردن از نبرد خطير و فتح بيت المقدس، قدرت و عظمت غول آساي عمالقه را به رخ مي كشيدند(واقع پنداري ناشي از القاء دشمن و معاضرت با اهل باطل) ومخالفان صلح حديبيه،واقعيت حاكميت مشركين بر مكه و تدبير پيامبر مبني بر محاق تدريجي سرمايه اجتماعي قريش مكه و انتقال آن به مدينه را نديدند(ضعف در پذيرش ولايت).قرآن، فرقه ناجيه را امت وسط (3)مي داند .از تفسيرنادرست اين آيه شريفه به ميانه روي اعتقادي و بينشي (4) كه بگذريم،امكان وحدت آرمان و واقعيت نزد مومنين كه گواهي بر مردم هستند،تاييد مي شود.
۴- آرمان چارچوب تحليل و دريافت واقعيت است نه عينك و مجراي مشاهده آن.آرمان واقعيت ها را سازمند و واقعي مي سازد و واقعيت ، آرمان را تدبير و سلسله مراتب ان را شكل مي دهد. نه آرمان منصرف از واقعيت محقق شدني است و نه واقعيت، مجرد از آرمان تفسير مي گردد. اگر معرفت شناسانه بنگريم(رئاليزم انتقادي)، واقع گرايان هم در پرتو آرمان ذهني خويش پُتك شراط موجود و واقعيت را بر سر آرمان گرايي مي كوبند.حال سوال اينجاست كه آرمان هاي مقدس
و متيقن بايد چارچوب واقعيت ها را برسازد يا آرمان هاي نامقدس و ساختگي...مي توان ارمان و واقعيت را واحد درك و تامين كرد اگر لختي تفكر را بر عمل مقدم داريم و تولي به ولايت حق داشته باشيم،نه واقعيت و نه آرمان،نه هدف و نه نتيجه بلكه ولايت حق را بپذيريم.
۵- مهمترين مواضعي كه اين وحدت انديشي در آن متجلي شده انديشه ها و معارف اهل بيت است.مثلا آموزه توسل به اولياء، هرگز نافي پرستش موحدانه نيست.تعامل و لذائذ مادي ،مانع سلوك و قرب نيست(نفي رهبانيت)علم و تعقل،رادع تعبد و تسليم نيست ، رعايت حال عرف مزاحم اصالت شرع نيست و در نظريه سياسي ،مصلحت راجحي است كه هيچ مرجوحي را قرباني نمي كند و مثلا اين داعيه و شبهه مسموم اموي كه حسن بن علي(عليه السلام)به واقعيت سر سپرد و برادرش حسين(صلوات الله عليه)كشته آرمانش شد،سالهاست كه ديگر خنثي و بي فايده شده است،كه حسين بن علي، مانند برادرش ، و پس از او ده سال واقعيتي به نام صلح با معاويه ناشي از تخدير و رخوت امت را ديد و آرمان گرايانه واقعيتي ديگر به نام انحراف امت را هم ديد و براي آن تدبير كرد.
۶- نيل به مقام وحدت (نه التقاط)در سايه تفكرو ولايت ممكن است و واقع بيني و آرمان گرايي تا به مقام وحدت نرسند و از ديگري فقط براي تخطئه اش بهره برند وبا يكديگر عملا و قلبا متاركه كرده باشند،بازي سياست و قمار قدرت پابرجاست و هر حركتي در زمين عادات وميدان غفلت خواهد بود و در اين غبار و گل آلودگي، رقص شمشير دشمنان مومنين و هلهله شادي شان را بايد انتظار كشيد؛الیمین و الشمال مضلّه، والطریق الوسطی هی الجاده(نهج البلاغه.خطبه۱۶)

پی نوشت :
1- قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي (۹۶طه)
2- الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا(۱۰۴ كهف)
3- وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا(۱۴۳بقره)
4- رد اين تفسير مستظهر به ديدگاه ايه الله جوادي :تفسير تسنيم؛ جلد ۷؛ صفحه ۳۳۱
https://tabeshekosar.ir/vdcg.y9trak9xzpr4a.html
نام شما
آدرس ايميل شما

خودتون فهمیدید چی نوشتید؟