يکشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ , 5 May 2024
دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۶:۴۶
کد مطلب : 4196
نوشتاري از حضرت آيت الله العظمي صافي

علي عليه السلام را نمي‌توان شناخت؟

تابش کوثر - حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی :
در ميداني كه پيامبر اعظم، عقل كل، خاتم رسل و هادي سبل صلّي‌ ‎الله عليه و آله وسلّم، بر حسب احاديث معتبر و مشهور بين ‎المسلمين، از حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام، آن همه تمجيدات و تعريفات رسا و پر از معنا فرموده باشد و او را با حق و با قرآن، و حق و قرآن را با او و لازم الاتصال و غير قابل افتراق دانسته باشد و گاه فرموده باشد:

«وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ لَا أَنْ‏ تَقُولَ‏ طَوَائِفُ‏ مِنْ‏ أُمَّتِي‏ فِيكَ مَا قَالَتِ النَّصَارَى فِي ابْنِ مَرْيَمَ لَقُلْتُ الْيَوْمَ فِيكَ مَقَالًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْكَ لِلْبَرَكَةِ.»[۱]

و گاهي با زبان معجزْ بيان و حقيقت‌ترجمان، فرموده باشد: «لَوْ أَنَّ الْبَحْرَ مِدَادٌ وَ الْغِيَاضَ أَقْلَامٌ وَ الْإِنْسَ‏ كُتَّابٌ‏ وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ.»[۲]

يا ارزش يكي از ميدان‌هاي جهاد آن مجاهد في سبيل‎الله را در راه اعلاي كلمة الله و دفاع از حق، افضل از عبادت جنّ و انس و يا تمام امّت معرفي كرده باشد، ديگران در مدح و ثناء آن حضرت چه مي‎توانند بگويند؟!

از آن شخصيت عظيم كه بعد از رسول خدا صلّي‌‎الله عليه و آله و سلّم اشرف كلمات الهيّه، اكبر آيات ربّانيه، ادلّ دلايل جامعه، اتمّ براهين ساطعه، وسايل كافيه و مظهر العجايب و معدن الغرايب است و مالك كلّ عظمت‌هاي انسان مافوق و برتر و خليفة ‎الله بر حق است و دوستي او عنوان صحيفه مؤمن و علامت طهارت مولد است، اگر انسان، همه زبان‎هاي گويا را در دهان داشته باشد و با هر كدام از آنها جاودانه مدح و ثنا بگويد، از حرف نخستين مدح او، بيشتر نخواهد گفت و زبان حالش اين شعر خواهد بود:

ايـن شرح بي‎نهايت كز وصف يار گفتند

حــرفي است از هزاران كاندر عبارت آمد

حقيقت اين است كه با جمله‎ها و كلماتي كه حروف آنها از بيست و نه حرف بيشتر نيست، نمي‎توان از بزرگ بنده خاص و مخلص خدا، كه در آيات بسياري از قرآن، خداوند متعال، خود او را وصف و مدح فرموده است، توصيف و ستايش كرد؛

وَ إن قَمِيصاً خيطَ مِنْ نَسْجِ تِسْعَةٍ

وَ عِشْـرينَ حَرْفاً عَنْ مَعاليهِ قَاصِرٌ

مدايح شايسته‎اي كه از آن امام عظيم، رهبر موحّدان، پيشواي مجاهدان، سرور زهّاد و دادگران و اميرمؤمنان شده، هر چه رسا و شيوا بوده، به ناحيه‌اي از نواحي عظمت آن حضرت اشارت دارد.

آن كه در مجلس معاويه و به درخواست و اصرار او، امام را به اين سخنان توصيف كرد:

«كَانَ وَ اللهِ‏ بَعِيدَ الْمُدَى‏ شَدِيدَ الْقُوَى يَقُولُ فَصْلًا وَ يَحْكُمُ عَدْلًا يَتَفَجَّرُ الْعِلْمُ مِنْ جَوَانِبِهِ وَ تَنْطِقُ الْحِكْمَةُ مِنْ نَوَاحِيهِ يَسْتَوْحِشُ مِنَ الدُّنْيَا وَ زَهْرَتِهَا وَ يَسْتَأْنِسُ بِاللَّيْلِ وَ وَحْشَتِهِ كَانَ وَ اللهِ غَزِيرَ الْعَبْرَةِ طَوِيلَ الْفِكْرَةِ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ‏ وَ يُخَاطِبُ نَفْسَهُ وَ يُنَاجِي رَبَّهُ يُعْجِبُهُ مِنَ اللِّبَاسِ مَا خَشِنَ وَ مِنَ الطَّعَامِ مَا جَشِبَ كَانَ وَ اللَّهِ فِينَا كَأَحَدِنَا»[۳]

و آن كه با اين جمله‌ي كوتاه «إحتياجُ الكُلِّ إلَيْهِ وَ إسْتِغْنائُه عَنِ الكُلِّ دَليلٌ عَلى أنَّه إمَامُ الكُلِّ.»[۴] او را ستود، و آن كه در وصف كلامش مي‎گفت:

«كَلامُهُ دُونَ كَلامِ الخَالِقِ وَ فَوْقَ كَلامِ الْمَخْلُوقينَ»[۵]

و آن كه مي‎گفت:

«لَوْلا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَر»[۶] و «لَوْ لَا سَيْفُهُ لَمَا قَامَ لِلْإسْلامِ عَمُودٌ»[۷]

وآن كه مي‎گفت:

«قُتِلَ في مِحْرابِ عِبادَتِهِ لِشِدَّةِ عَدْلِهِ»[۸]

و آن بانوي شجاع و با معرفتي كه او را در حضور معاويه به اين دو شعر، مدح نمود:

«صَلَّى الإلهُ عَلـى جِسْمٍ تَضَمَّنَهُ

قَبْــرٌ فَـاَصْبَحَ فيهِ الْعَدْلُ مَدْفوناً

قَدْ حالَفَ الْحَقُّ لا يبْغي بِهِ بَدَلاً

فَـصارَ بِالْعَدْلِ وَ الايمَانِ مَقْروناً»[۹]

و آن مرد مسيحي كه آن شخصيت بزرگ آفرينش و آن يگانه نمايش كمال وجود محمّدي را به اين جمله ستايش كرده است:

«في عَقيدَتي اَنَّ عَليَّ بْنَ أَبي طالِب اَوَّلُ عَرَبِيّ لازَمَ الرُّوحَ الْكُلِّيةَ فَجاوَرَها وَ سامَرَها»[۱۰]

و آن شاعر پاك نهاد كه سروده است:

ابــر دوش پيغمبر پــاك رأي

خـدا دست سود و خداوند پاي

و آن كه اين شرف و عزّت را به اين بيان شرح داد:



«اَلنّبِي الْــمُصْطَفى قالَ لَنا
وَضَــعَ اللهُ عَلى ظَهْري يداً
وَ عَلِيٌ واضِـــعُ رِجْلَيهِ لي






لَيلَــة الْـمِعْراجِ لَمّا صَعِدَهُ
فَاَرانِي الْقَلْــبَ اِنْ قَدْ بَرَّدَهُ
بِمَكان وَضَـعَ اللهُ يــدَهُ»[۱۱]



همه و هر يك به منقبتي از مناقب آن حضرت اشارتي كرده‎اند.

با اين همه كه علما و حكما، چهارده قرن است از فضايل او گفته‎اند، تا علم، فضيلت، زهد، عدل و كمالات انساني مورد ستايش است، آيندگان او را ستايش خواهند كرد و با اين قصايد و اشعار بي‎شمار و هزارها كتاب و مقاله كه پيرامون شرح شخصيت اين انسان أكمل و والا نوشته‎اند و همه داد سخن را داده‎اند، باز هم همانند روزهاي نخست براي گويندگان و انديشمندان، مجال سخن باز و بلكه بازتر شده است.

همان‌طور كه در احاديث شريفه بيان شده است، علي عليه‌‎السّلام معجزه‌اي است كه خداوند به رسول گرامي‌اش خاتم الانبياء صلّي ‎الله عليه و آله و سلّم عطا فرمود؛ معجزه‎اي كه از همه معجزات انبياي گذشته، بزرگتر و حيرت‌انگيزتر است و بجاست كه بگوييم اين سخن حضرت صادق عليه‌‎السّلام را: «الصُّورَةُ الإنْسَانِيَّةُ هِيَ أكْبَرُ حُجَجِ اللهِ عَلى خَلْقِهِ وَ هِيَ الكِتابُ الَّذي كَتَبَه بِيَدِهِ وَ هِيَ الهَيْكَلُ الّذي بَناهُ بِحِكْمَتِهِ وَ هِيَ مَجْمُوعُ صُوَرِ العَالَمينَ وَ هِيَ المُخْتَصَرُ مِنَ العُلُومِ في اللَّوحِ الْمَحْفُوظِ»[۱۲] به واسطه شخصيتي، مثل علي عليه‌‎السّلام بيان واقع و حقيقت مي‎شود.

با عالم بزرگ معتزله ابن أبي الحديد هم‌نوا شده، مي‎گوييم:

«هُوَ النَّبَأُ الْمَكْنُونُ وَ الجَوْهَرُ الّذي

تَجَسَّدَ مِنْ نُورٍ مِنَ القُدْسِ زاهِــر

وَ وَارِثُ عِلْـمِ المُصْطَفى وَ شَقيقِه

أخاً وَ نَظيراً فِي العـلى و الأواصِر

وَ ذُو المُعْجِزاتِ الوَاضِـحاتِ أقلّها

الظُّهور عَلى مُسْتَـوْدِعاتِ السَّرائر

ألا إنَّما التَّوْحيدُ لَوْلا عُلــــومُهُ

كَعَــرْضَةِ ضِلّيــلٍ وَ نَهْبَةِ كافر»[۱۳]

پس، سزاوار است كه زمين ادب ببوسيم و خداوند متعال را به نعمت ولايت آن حضرت و فرزندان بزرگوارش، تا حضرت صاحب وقت، وليّ عصر و مالك امر، مولانا المهدي ارواح العالمين له الفداء حمد و سپاس بگوييم.





[۱]. بحار الأنوار، جلد ‏۴۰، باب ۹۱، حديث ۱۱۴.

[۲]. بحار الأنوار، جلد ‏۴۰، باب ۹۱، حديث ۱۱۴.

[۳]. بحار الأنوار، جلد ‏۴۱، باب ۱۰۷، حديث ۲۸.

[۴]. بغية الوعاة سيوطي، صفحه ۲۴۳؛ تنقيح المقال مامقاني، جلد ۱، صفحه ۴۰۲، شماره ۳۷۶۹.

[۵]. شرح نهج البلاغة ابن أبي‌الحديد، جلد ‏۱، صفحه ۲۴.

[۶]. شرح نهج البلاغة ابن أبي‌الحديد، جلد ‏۱، صفحه ۱۱.

[۷]. همان، جلد ۱۲، صفحه ۸۳.

[۸]. جرج جرداق مسيحي در كتاب «الامام علي صوت العدالة الإنسانية».

[۹]. بلاغات النساء ابن ابي طاهر، صفحه ۴۸، كلام سودة بنت عمارة رحمها الله.

[۱۰]. نقل‌شده از جبران خليل جبران دانشمند مسيحي در كتاب «الامام علي صوت العدالة الانسانية» جرج جرداق، جلد ۱، صفحه ۳۶۴.

[۱۱]. اين اشعار منتسب به شافعي است كه در كتب مختلف نقل شده است از جمله: تاريخ الخميس ديار بكري، جلد ۲، صفحه ۸۷؛ الغدير علّامه اميني، جلد ۷، صفحه ۱۲.

[۱۲]. به نقل از تفسير صافي، ذيل آيه ۲ سوره بقره.

[۱۳]. القصائد السبع العلويات ابن ابي الحديد، القصيدة الخامسة.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی صافی گلپایگانی
https://tabeshekosar.ir/vdcb.9baurhb80iupr.html
نام شما
آدرس ايميل شما