خدا رحمت كند علامه سيّد شرفالدّين جبلعاملى، صاحب كتاب المراجعات را، ايشان يكبار به مكه مشرف مىشوند. پادشاه عربستان هر ساله در ايّام حج، يك ميهمانى با شكوه با حضور علماى تمامى مذاهب برگزار مىكرد. در آن سال، ايشان هم به عنوان عالم بزرگ شيعى، به آن مجلس دعوت مى شود. علامه هنگامى كه وارد مجلس مىشود، قرآنى را به شاه عربستان هديه مىكند، شاه نيز قرآن را مىگيرد و مىبوسد. علامه سيد شرف الدين بلافاصله به او مىگويد: تو چرم پرست هستى و مشركى! پادشاه با تعجب مىپرسد براى چه؟ علامه جواب مىدهد: براى اينكه جلد اين قرآن را كه چرم است بوسيدى! پادشاه مىگويد: من به خاطر چرم نبوسيدم، كفشهاى من هم چرمى است، ولى آن را نمىبوسم! من چرمى را كه جلد قرآن است مىبوسم. سيّد شرف الدّين جواب مىدهد: ما هم هر آهنى را نمىبوسيم. آهنى را كه ضريح پيامبر است مىبوسيم، ولى شما به ما مىگوييد: مشرك! پادشاه اندكى تأمّل كرده و مىگويد: شما درست مىگوييد! روزى در مسجد النّبى خواستم ضريح پيامبر را ببوسم. يكى از وهّابىها گفت: «هذا حديد» اين آهن است وهيچ فايدهاى براى تو ندارد. به او گفتم: پيراهن حضرت يوسف نيز پنبه بود، ولى قرآن مىگويد: هنگامى كه اين پيراهن را بر روى صورت يعقوبعليه السلام انداختند، او بينا گرديد. «فارتدّبصيراً»(۲۴۸) آرى آن پيراهن از پنبه بود، ولى چون با بدن يوسفعليه السلام تماس پيدا كرده بود، با ساير پيراهن ها تفاوت پيدا كرده و توانست انسان نابينايى را بينا كند. در بنىاسرائيل صندوق مقدّسى وجود داشت كه مورد احترام آنان بود. ماجراى اين صندوق بر مىگردد به زمان تولّد حضرت موسى عليه السلام. هنگامى كه آن حضرت به دنيا آمد، مادرش از ترس مأموران و خبرچينان فرعون و با الهامى كه از طرف پروردگار دريافت كرد، كودك خود را در اين صندوق نهاد و در رود خروشان نيل رها كرد. اين صندوق بعدها مورد احترام و تقديس بنىاسرائيل واقع شد و در هر حركت مهمّى، اين صندوق، همانند پرچم در جلو جمعيّت بنىاسرائيل به حركت در مىآمد در اين صندوق مقدّس يادگارهايى از حضرت موسى عليه السلام و خاندان او قرار داشت. در يكى از جنگها اين صندوق به تصرّف دشمنان درآمد و دست بنى اسرائيل از آن كوتاه شد. اين اتّفاق، آثار بسيار سوء روانى در ميان بنى اسرائيل بجاى گذاشت. پس از مدّتها و در جريان فرماندهى طالوت، خداوند بازگشت آن را به بنى اسرائيل نويد داد. قرآن در اين ارتباط مىفرمايد: نشانه فرماندهى او بر شما بازگشت صندوق معهود است، كه در آن آرامشى است از طرف پروردگار شما و يادگارهاى بجا مانده از دودمان حضرت موسى.(۲۴۹) خوب، اگر صندوقى كه يادگارهايى از پيامبر خدا، حضرت موسى عليه السلام و خاندان او در آن قرار دارد، مايه آرامش است، آيا صندوقى كه در آن يادگارى از پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله باشد، مايه آرامش نيست؟ به همين دليل، هر جا فرزندى از فرزندان پيامبر مدفون باشد، قبر و ضريح او، مايه آرامش است و ما آن را مىبوسيم و افتخار هم مىكنيم ۲۴۸) يوسف، ۹۶. ۲۴۹) بقره، ۲۴۸.