به گزارش تابش کوثر ، «رسانهها بیشتر از مادرمان ما را میشناسند!» این نه جملهای اغراقآمیز در وصف قدرت رسانهها، که حقیقتی ترسناک از دنیایی است که امروز در آن زندگی میکنیم. واقعیت این است که امروزه ما در استفاده از رسانهها هم از آنها اطلاعات میگیریم و هم به آنها اطلاعات میدهیم.
موتور جستجوی گوگل علاوه بر کاوشهایی که برایمان انجام میدهد، روزانه اطلاعات زیادی از ما را ثبت میکند. او همانند سایر ابزارهای اینترنتی مشخصات فردی ما را میداند، به پستهای الکترونیکی ما دسترسی دارد، مسیرهای رفت و آمد روزانهی ما را رصد میکند و میداند کجا کار میکنیم، رمزهای استفاده شده در فرمهای متعدد را ذخیره کرده و از همه مهمتر با تحلیل مواردی که در گوگل جستجو میکنیم، اطلاعات فراوانی از شخصیت ما را به دست میآورد و میداند چه علاقمندیها و عقایدی داریم و بیشتر به دنبال چه هستیم. اینها بخش کوچکی است از اطلاعاتی که تنها یک موتور جستجو میتواند از ما به دست بیاورد.
با افزایش ضریب نفوذ تلفنهای همراه هوشمند، این روند شکل بسیار گستردهتری به خود گرفته است. این همراهان همیشگی با برقراری ارتباط با انواع درگاههای اطلاعاتی همچون شبکههای موبایل، سیستم موقعیتیابی جهانی(GPS)، تکنولوژی وایفای و بسیاری روشهای دیگر، موقعیت لحظه به لحظهی ما را روی کرهی زمین گزارش میدهند؛ حتی نرمافزارهایی وجود دارند که جابجایی ما را روی صندلی اتوبوسی که در آن نشستهایم را تشخیص داده و به اطلاع کاربران خود میرسانند.
بسیاری از ما تصور میکنیم که با ساخت یک کاربری بدل در یک شبکه اجتماعی همچون تلگرام مشکل را حل کردهایم و دیگر کسی نمیتواند ردپایی از ما در این فضا به دست آورد، این در حالی است که شیوههای متعددی برای احراز هویت کاربران در این فضا وجود دارد. بسیاری از برنامههایی که روی گوشی تلفن همراهمان نصب میکنیم از ما مجوزهایی میخواهند که با تأیید آنها میتوانند دفترچه شماره مخاطبان تلفن ما را بخوانند و با این روش میتوانند مخاطبان ما را نیز شناسایی نمایند.
برخی حتی نمیدانند که اطلاعاتی که از طریق چنین نرمافزارهایی رد و بدل میکنند، بر روی سرورهایی خارج از کشور برای همیشه ذخیره میشوند و بر همین اساس هیچ گفتگوی دو نفرهای منطقاً نمیتواند وجود داشته باشد؛ چرا که گزارشات زیادی از نفوذ هکرها در بانکهای اطلاعاتی چنین پایگاههایی روزانه منتشر میشود و این نشان میدهد که سطح امنیت در چنین ابزارهایی مخصوصاً در حوزهی فضای مجازی که صنعت نرمافزارسازی و تهیه برنامههای حفاظتی در آن به بلوغ نرسیده و دوران طفولیت خود را طی مینماید، بسیار پایین است.
این شرایط آنجا حساسیت بیشتری پیدا میکند که بدانیم بسیاری از اطلاعاتی که ما روزانه در فضای مجازی به اشتراک میگذاریم در آینده بسیار قیمت پیدا خواهند کرد. حتماً رئیس جمهور و مسئولان چند دهه آیندهی کشور ما امروز جوانان و نوجوانانی هستند که به راحتی در فضای مجازی فعالیت کرده و اطلاعات زندگی خود را در اختیار این رسانهها قرار میدهند. با دقت در چنین موقعیتی بیشتر درک خواهیم کرد که دادههای امروز این قشر در آینده به چه اندازه حساس و حیاتی خواهند شد.
یکی دیگر از راهکارهایی که صاحبان رسانهها میتوانند با استفاده از آن از ما اطلاعات دست اول دریافت کنند، استفاده از مطالعات اجتماعی به روشهای کمی و کیفی است. معمولاً ما به صورت روزانه اطلاعات زیادی را در گوگل و سایر همقطارانش جستجو میکنیم و با این کار موضوعات مورد علاقه و به عبارتی گرایشات فکری خود را اعلام میکنیم و این اطلاعات میتواند پایهای باشد برای انواع تحلیل در خصوص جامعه در آن سوی مرزها.
واقعیت این است که امروز جوامع در سطح بسیار وسیعی درگیر فضای نوین رسانهای شدهاند و اگر نتوانند سواد لازم برای زیست در این محیط را کسب نمایند، بسیاری از مخاطرات بر سر راه آنان به وجود خواهد آمد که میتواند آنها را دچار مشکلات جدی نماید.
الفبای سواد رسانهای داشتن دیدگاه انتقادی و تحلیلی نسبت به وسایل ارتباط جمعی است که از آنها استفاده میکنیم و اولین اقدام در جهت افزایش ضریب امنیتی در این فضا این است که بدانیم اطلاعات ما ارزشمند هستند و هر نوع اشتراکگذاری آنها با دیگران از این طریق، ممکن است به قیمت علنی شدن آنها تمام شود.
متأسفانه بیسوادان رسانهای در کشور ما با استفاده نادرست از ابزارهای فضای مجازی امروزه سبب شدهاند که مشکلات فراوانی برای خانوادههای ایرانی به وجود بیاید، بسیاری از استفاده کنندگان خوشبین نرمافزاری همچون اینستاگرام، این ابزار را با آلبوم خانوادگی خود اشتباه گرفتهاند و با این کار هم برای خود مشکل ایجاد کردهاند و هم باعث ایجاد فضایی ضدفرهنگی در کشور شدهاند. سواد رسانهای برای در امان ماندن از مخاطرات چنین ابزارهایی ما را متقاعد میکند که اطلاعات خود را طبقهبندی کرده و اطلاعات شخصی و مهم خود را به راحتی در چنین فضایی به اشتراک نگذاریم.