Share/Save/Bookmark
توصيه مطلب
۰
 
اشعاری که امام هادی علیه السلام در پیش متوکل خواند
آنان مدّت‌های طولانی خوردند و نوشیدند، و اکنون خود خوراک کرم‌ها (و خاک) شده‌اند.
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۰۷:۰۹
به گزارش تابش کوثر خبرگزاری حوزه به مناسبت سوم رجب با حضرت آیت الله العظمی گرامی گفتگو کرده است که بخشی از آن در ذیل می آید
*فضای سیاسی و اعتقادی عصر امام هادی علیه‌السلام چگونه بود؟
فضای سیاسی آن ایام شدیداً استبدادی بود و سوءاستفاده‌های زیادی از اسلام و نام آن می‌شد به گونه‌ای که متوکل قبر حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام را تخریب کرد و دستور داد زمین را شخم بزنند. جای سئوال این جا است که با بدن شهیدی که به حسب ظاهر از دنیا رفته است، چه لجاجت و عنادی داشتند؟!

این مظلومیت به گونه‌ای بود که متوکل عباسی، امام هادی علیه‌السلام را به جلسه‌ای دعوت کرد در حالی که خود و اطرافیانش مشغول شرب خمر و آواز و خوش‌گذرانی بودند، امام هادی‌(ع) را به چنین جلسه‌ای به زور وارد کردند؛ متوکل دستور داده بود حضرت را در هر حالتی هست بیاورید.

چقدر گستاخانه برخورد کردند و جلوی حضرت شرب خمر کردند و آواز خواندند و از حضرت خواستند شراب هم بنوشد؟!

حضرت فرمودند: «والله هرگز خون ما با شراب آلوده نشده است». در ادامه متوکل به حضرت فشار آورد که باید برای ما شعر بخوانی! حضرت فرمودند: «انی قلیل الروایة من الشعر» من شعر کم بلدم. ولی متوکل گفت؛ چاره‌ای نیست و باید شعری برای ما بخوانی و آنگاه حضرت هادی‌(ع) آن قصیده معروف را خواند: و متوکل تحت تاثیر قرار گرفت و دستور داد حضرت را با احترام برگردانند.

*حکایت آن قصیده

مرحوم محدث قمی در کتاب شریف منتهی الامال به تفصیل این مطلب را این‌گونه بیان کرده است: که بدخواهان، نزد متوکّل، از امام هادی علیه‌السلام سعایت و بدگویی کردند و گفتند: در خانه او، اسلحه و کتاب و امثال آن، وجود دارد. متوکّل، به چند نظامی دستور داد تا شبانه، به خانه امام هادی علیه‌السلام حمله کنند ...

آن‌ها بی‌خبر به خانه امام هادی علیه‌السلام یورش بردند، دیدند آن حضرت تنها در اتاقی دربسته، درحالی‌که روپوشی موئین بر تن دارد، و کلاهی از پشم در سر دارد، به خدای خود دل بسته، و آیات عذاب و رحمت قرآن را زمزمه می‌کند، در آن خانه، فرشی جز ریگ و سنگریزه نبود، آن حضرت را با همان حال، در نیمه‌های شب نزد متوکّل آوردند، و متوکّل در حال شراب‌خواری و میگساری بود، و کاسه شراب در دستش دیده می‌شد.

وقتی متوکّل، امام را دید، برخاست و احترام شایانی کرد و آن حضرت را در نزدیک خود نشاند، و چیزی را نیافتند که به عنوان ایراد بر حضرت، بهانه بگیرند و حضرت را در تنگنا قرار دهند، در این هنگام متوکّل [با کمال گستاخی و پرروئی] کاسه شراب را که در دستش بود به امام علیه‌السلام تعارف کرد.

امام هادی علیه‌السلام فرمود: « گوشت و خون من هرگز با شراب نياميخته است، مرا معاف دار».

متوکّل، در ادامه گفت: شعری که مورد خوشنودی و شادی من گردد بخوان.

آن حضرت فرمود: من شعر کمی بلدم

متوکّل گفت: «چاره‏اى نيست، و بايد شعر بخوانى».

امام هادی علیه‌السلام به ناچار، این اشعار را [که درباره بی‌وفائی دنیا، و مرگ ذلّت بار سلاطین و طاغوتیان است] خوانند:

باتوا علی قلل الاجبال تحرسهم* غلب الرّجال فلم تنفعهم القلل

و استنزلوا بعد عزّ عن معاقلهم* و اسکنوا حفرا یا بئس ما نزلوا

ناداهم صارخ من بعد دفنهم* این الاساور و التّیجان و الحلل

این الوجوه الّتی کانت منعّمة* من دون‌ها تضرب الاستار و الکلل

فافصح القبر عنهم حین سائلهم* تلک الوجوه علیها الدّود یفتتل

قد طال ما اکلوا دهرا و ما شربوا* و اصبحوا بعد طول الاکل قد اکلوا

و طال ما عمروا دورا لتحصنهم* ففارقوا الدّور و الاهلین و انتقلوا

و طال ما کنزوا الاموال و ادّخروا* فخلّفوها علی الاعداء و ارتحلوا

اضحت منازلهم قفرا معطّلة* و ساکنوها الی الاجداث قد رحلوا

ترجمه:

«گردنکشان زورمند بر فراز کوه‌ها برای سکونت و حفظ خود، خانه ساختند و در آن آرمیدند، ولی آن فرازها سودی به حال آن‌ها نبخشید.

و پس از آن همه عزّت و جلال، از پناه‌گاههای رفیع خود به طرف پائین، سرازیر شدند، و در گودال‌های قبرها مسکن گزیدند، و به راستی بدگونه سرازیر گشتند!! پس از دفن، فریادگری به آن‌ها گفت: کجا رفت آن دستبندهای طلائی، و آن تاج‌ها و زیورها؟!

کجا رفت آن چهره‌های مرفّه که در برابرشان پرده‌ها و آزین‌های لطیف بسته می‌شد؟!

قبر در برابر این سؤالی که آن فریادگر، از آن‌ها می‌پرسد، با زبان گویا و روشن، چنین پاسخ می‌دهد: آن «چهره‌هائی که می‌گوئی» هم اکنون، محل تاخت‌وتاز کرم‌ها قرار گرفته‌اند که گوئی با کرم‌ها، بافته شده‌اند.

آنان مدّت‌های طولانی خوردند و نوشیدند، و اکنون خود خوراک کرم‌ها (و خاک) شده‌اند.

آنان مدّت‌های طولانی، خانه‌ها را برای حفظ خود، آباد نمودند، پس از آن از آن خانه‌ها و اهلشان، جدا شدند و انتقال یافتند.

آنان مدّت‌های طولانی، به انباشتن و گنج نمودن اموال، پرداختند، سرانجام آن‌ها را برای دشمنان، بجای گذاشتند و کوچیدند.

منزل‌ها و خانه‌های آن‌ها، به صورت خرابه‌های رها شده و بدون سکنه بجای ماند، و ساکنان آن به سوی گورها روانه گشتند».

*در هم ریختن مجلس می‌گساری

وقتی که اشعار آن حضرت به اینجا رسید، حاضران بر جان امام هادی علیه‌السلام ترسیدند، و گمان کردند که شعله آتش خشم متوکّل، به او آسیب برساند، ولی سوگند به خدا [آنچنان مجلس میگساری، درهم ریخت که] متوکّل گریه طولانی کرد، به طوری که ریشش، از اشک‌های چشمش خیس شد، و سایر حاضران گریستند، آنگاه متوکّل دستور داد تا بساط شراب را برچینند.

متوکّل دستور داد، آن حضرت را با احترام، به خانه‌اش بازگرداندند.

*نظام وکالت در عصر امام هادی چگونه شکل گرفت؟

در آن ایام اختناق و خفقان حاکم بود، حضرت تحت نظر بودند به گونه‌ای که حاکمان بنی‌عباس، ایشان را نزد خود برده بودند، تا بتوانند امام را به خوبی تحت اشراف داشته باشند، و این نشان از شدت فشار و استبداد آن عصر دارد و در چنین شرایطی حضرت وکلایی در سراسر دنیا داشتند و این افراد محل رجوع مردم بودند و حضرت از طریق ایشان مسائل دین را به شیعیان می‌رساندند و وظایف ایشان را بیان می‌کردند و دستگاه خلافت نمی‌توانست از این تشکیلات سر نخی پیدا کنند در همین شهر قم کسانی بودند که وجوهات جمع‌‌آوری می‌کردند و آنها را نزد حضرت می‌بردند و از ایشان جواب می‌گرفتند.

کد مطلب: 3358
 


 
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
۱۹ رمضان ۱۴۴۵
29 March 2024