رسانه الکترونيکی تابش کوثر 5 آبان 1399 ساعت 8:11 http://tabeshekosar.ir/vdcexz8zpjh8zni.b9bj.html -------------------------------------------------- نگاهی به روایت‌های رسانه‌های مختلف از ماجرای دختر آبادانی؛ عنوان : ارائه نسخه براندازی از یک دعوای شخصی! -------------------------------------------------- مهم‌ترین نقدی که بر این روایت می‌توان داشت، تلاش برای اثبات ادعایی است که هیچ مبنایی ندارد. آنها با تلقین عضویت مامور حراست پالایشگاه به ساختار امنیتی کشور سعی دارند تا این رخداد را به کل حاکمیت تعمیم دهند. متن : به گزارش تابش کوثر، همه چیز از انتشار یک فیلم آغاز شد؛ فیلمی که در آن دختری با صورتی خونین در محاصره چند مرد و زن قرار دارد و در میانه فیلم نیز مامور حراست پالایشگاه آبادان وارد صحنه می‌شود و پای خود را بر سینه دختر جوان گذاشته و بدن وی را به بهانه بازرسی بدنی لمس می‌کند. همین کافی بود تا موجی از اعتراض، انتقاد و حتی تهدید علیه آن مامور حراست در فضای مجازی به راه بیفتد. جدای از این واکنش‌ها، برخی این رخداد را نشانه حتمی بودن براندازی دانسته و برخی دیگر نیز به انتقاد از کلیت نظام پرداختند! به راستی چرا چنین رخدادها و روایت‌های بعد از آن تا این حد متضاد است؟ یک ماجرا، چند روایت ضرب‌وشتم یک دختر جوان توسط چند مرد و زن، لمس بدن دختر جوان توسط مامور حراست پالایشگاه نفت آبادان و خصومت شخصی از جمله موضوعاتی هستند که به طور قطعی از آن اطلاع داریم. اما روایت‌هایی که از چرایی وقوع این درگیری منتشر شده به شدت متناقض است. خانواده دختر آبادانی می‌گویند که وی دارای مشکلات روحی و بیماری اعصاب و روان است و جنون آنی وی با خصومت شخصی ترکیب شده و باعث بروز خشم شده است. رسانه‌های ضدانقلاب اما ریشه این درگیری را به تجاوز یکی از مدیران حراست این پالایشگاه به دختر جوان عنوان کرده‌اند. به روایت این رسانه‌ها، فردی به نام «جهان‌نژادیان» بعد از تجاوز به این دختر سعی در پاک کردن آثار اقدام خود داشته و این دختر هم بعد از اطلاع از بارداری خود سعی در معرفی جهان‌نژادیان به عنوان پدر این فرزند داشته که منجر به درگیری شده است. خانواده جهان‌نژادیان هم در مقابل این دختر جوان را یک زورگیر معرفی می‌کنند که با شوکر، موکت‌بُر و اسپری فلفل به خانه آنها حمله کرده تا اخاذی کند. از دیگر سو هم رسانه‌های اصولگرا سعی دارند بدون اشاره به چرایی وقوع چنین رخدادی، تنها به مسلح بودن دختر آبادانی، رفتار خشن وی و پشیمانی وی اشاره کرده و از این طریق بینی ضدانقلاب را به خاک بمالند! روایت‌ها به دنبال تامین خواسته‌های ما هستند! حال باید پرسید که کدام روایت واقعیت است و کدام روایت‌ها جعلی؟ آیا می‌توان بین این چهار روایت جمع کرد یا تناقض آنها بیش از این است؟ در اینجا باید به این نکته اشاره کرد که روایت‌ها نتیجه خواست ما است؛ یعنی همیشه سعی داریم روایتی را به دیگران ارائه دهیم که توانایی واقعی نشان دادن خواست‌های ما را دارد. با همین نگاه باید دید که هرکدام از روایت‌ها به دنبال تحقق چه هدفی هستند. روایت‌های شخصی درباره تجاوز و اخاذی برای ما مهم نیست؛ چون نه توانایی اثبات و رد آنها را داریم و اینکه فهم آنها در مناسبات اجتماعی تاثیری ندارد. بنابراین باید به دنبال روایت‌های متضاد رسانه‌های ضدانقلاب و جبهه انقلاب باشیم که هریک هدف خاصی را دنبال می‌کنند. مهم‌ترین گزاره‌هایی که ضدانقلاب در پوشش این خبر مورد توجه قرار دادند را باید چنین دسته‌بندی کرد: آزار جنسی دختر جوان توسط مامور حراست پالایشگاه آبادان، انتساب مامور حراست به ساختار امنیتی کشور، اخذ اعتراف اجباری از دختر آبادانی برای اثبات بی‌گناهی مامور حراست توسط صداوسیما و در نهایت عدم تمایل دستگاه قضایی برای پیگیری این پرونده. تمام این گزاره‌ها با این هدف به افکار عمومی تلقین می‌شود که اثبات کنند جمهوری اسلامی به دلیل رویکردهای زن‌ستیزانه خود به حمایت از مامور حراست پالایشگاه آبادان، به عنوان یک عضو ساختار امنیتی کشور، پرداخته و سعی دارد این پرونده را به مرور زمان مسکوت گذارند؛ به همین دلیل است که سعی دارد از طریق صداوسیما این دختر جوان را دیوانه نشان داده و از وی به صورت اجباری اعتراف بگیرد! مهم‌ترین نقدی که بر این روایت می‌توان داشت، تلاش برای اثبات ادعایی است که هیچ مبنایی ندارد. آنها با تلقین عضویت مامور حراست پالایشگاه به ساختار امنیتی کشور سعی دارند تا این رخداد را به کل حاکمیت تعمیم دهند، به همین دلیل است که برخی از این رسانه‌ها با شباهت‌سازی میان دختر آبادانی و جرج فلوید آمریکایی به دنبال القای این نکته هستند که ظلم سیستماتیک حکومت مذهبی علیه زنان در جریان است. این در حالی است که همگان می‌دانند که میان پلیس رسمی آمریکا و مامور حراست شرکتی یک پالایشگاه تفاوت از زمین تا آسمان است! رسانه‌های ضدانقلاب مدت‌ها است که سعی دارند از جامعه زنان یک نیروی سیاسی برانداز تولید کنند. برای ساخت این نیروی برانداز لازم است تا زنان به این باور برسند که جمهوری اسلامی تمام حقوق مشروع آنها را نادیده گرفته، با ابزار فقه به سرکوب آنان مشغول است و میان زنان مذهبی و سکولار در این موضوع هیچ تفاوتی با هم ندارند! بنابراین تمام خرده‌روایت‌هایی که رسانه‌های ضدانقلاب پیرامون این رخداد منتشر کردند می‌توان حول محور تهییج زنان و خشمگین کردن آنها فهم کرد. جبهه انقلاب و یک خطای راهبردی در این میان اما رسانه‌های جبهه انقلاب روایتی را برگزیدند که سعی می‌کرد مقصر اصلی این رخداد را خصومت شخصی میان دو نفر و رفتار خشن دختر آبادانی معرفی کند. تمرکز بر مسلح نشان دادن این دختر، مصاحبه با وی برای اثبات مشکل روحی وی و در نهایت عذرخواهی او و بی‌اعتنایی به رسانه‌های ضدانقلاب از جمله محورهایی بودند که این رسانه‌ها برای پوشش این خبر انتخاب کردند. آنچه در این میان درباره عملکرد این رسانه‌ها باید مورد تاکید قرار داد، هدف‌گیری غلط است؛ در حالیکه افکار عمومی بر رفتار غیراخلاقی مامور حراست در لمس بدن دختر آبادانی تاکید داشته و خشمگین بود، رسانه‌های جبهه انقلاب بر ابعادی از ماجرا تمرکز کردند که در رتبه‌های بعدی مورد توجه افکار عمومی قرار داشتند. این رسانه‌ها در یک تله بزرگ به دام افتادند که بارها تکرار شده است؛ در این تله رسانه‌های معاند روایتی سیاسی و امنیتی از یک موضوع ارائه می‌دهند، سپس آن را به عنوان روایت مورد پذیرش افکار عمومی جای می‌زنند و به نوعی یک رخداد شخصی را به یک موضوع درگیر با حاکمیت معرفی می‌کنند. رسانه‌های جبهه انقلاب در ادامه سعی می‌کنند تا برای زدودن این روایت از افکار عمومی (که در بسیاری از مواقع واقعی نیست) ضدروایت‌هایی تولید کنند که در واقعیت برای افکار عمومی حلی از اعراب ندارد! بنابراین باید گفت مهم‌ترین نقدی که به رسانه‌های جبهه انقلاب می‌توان داشت عدم فهم صحیح از روایت‌های مورد پذیرش افکار عمومی، واکنش در برابر روایت‌های ضدانقلاب و عدم کنش‌گری در ساخت و انتشار روایت‌ است. جنگ روایت‌ها این روزها از هر رخداد کوچک یک کلان‌مسئله بازتولید می‌کند؛ ضدانقلاب سعی دارد از یک دعوای شخصی نسخه براندازی استخراج کند و جریان انقلاب نیز با دستپاچگی سعی می‌کند بدان پاسخ دهد و آنچه در این یان نصیب افکار عمومی می‌شود، خرده‌روایت‌هایی است که هرکدام تنها بخشی از واقعیت را بازگو می‌کنند که به مرور زمان به ساخت انگاره‌هایی مغشوش منجر می‌شود؛ انگاره‌هایی که در مواقع ضروری به تصمیمات غلط جمعی ختم خواهد شد! منبع: خبرنامه دانشجویان ایران